شما را نمیدانم اما برای من یکی از لذت بخش ترین کارها اینست که یک وقت هر
چند کم پیدا کنم و به خواندن یک کتب غیر درسی مشغول شوم،در دانشگاه
خواندن کتاب غیر درسی برایم وجدان درد می آورد!
کاش یک کلاس مطالعه داشتیم و در آن 1 و نیم همه با هم کتاب میخواندیم!
بین دو کلاس نیم ساعت را یم و به طرف سان مطالعه رفتم،همان میز همیشگی
کنار پنجره و عاشقانه های آرام از نادر ابراهیمی.
انگار گنجشک ها هم این عاشقانه های آرام را دوست داشتند چون پشت پنجره به
تماشایش ایستاده بودند.
کتاب را به پنجره نزدیک کردم تا راحت تر بخوانند،نمیدانم میتوانستند بخوانند یا نه
ولی مطمئنم عشق را به هر زبانی که باشد میتوان خواند و فهمید.
و چقدر زود این دقیقه های شیرین تمام میشود،دوست دارم کلاسزبان را نروم و
غرق شوم در زبانی که میفهمم و دوست دارمش.
به دنبال دقیقه هایی برای کتاب هایی دل انگیز:)
درباره این سایت