در طول دوران زندگی یه آدمایی هسن که خیلی دوسشون داری،بهشون احترام
میزاری و برات یه قهرمانن.
با خودت میگی اگه یه روز نباشن چطوری باید ادامه بدی
بعد به یه جایی میرسی میبینی اون آدمو دیگه نمیشناسی،برات شده یه غریبه.
دست و پا میزنی شاید برگردی به همون روزا،اما هرچی بیشتر میری جلو اون
احساس غریبه بودن بیشتر برات پررنگ میشه
دیگه دلم نمیخواد دست و پا بزنم برای برگشتن.قبول میکنم اون چیزی که داره
اتفاق میفته ،بدون هیچ واکنشی.
شاید دلم قبول نکنه؛
ولی دل جان.یکم باهام همراه باش،فقط تو برام موندی.
درباره این سایت